صفحات

۱۳۸۹/۱۲/۸

غزه یکتاست و غزه ایها تنهاست

- مزدحمترین شهری که یک گلوله گلوی چند گل را پاره کند و همه گلها پاره پاره و همه پر پر شده هاست.
- تنها ترین مردمانی که فقط آنهاست، خداست و توپ تمدن عصرماست.
- مظلومترین کودکانی که قبل از دانستن خویش، محکومیت خویش به مرگ را میدانند، میبیندد و میگذرانند چون همه ز خود گذشته هاست.
- داغدیده مادرانی که همه مادران داغهاست.
- یگانه جاده هایکه که بیشتر معبر مرده ها بوده تا زنده ها اما باز هم، همه معبر زنده هاست.
- یگانه جاده هایکه بیشتر دریای خون انسانها بوده تا باران خدا چون عصر تمدن جابرهاست.
- محصور ترین حصاره جنگی که محصور، محصور ، محصور و ...ها در حصاره، حصاره ، حصاره و ... هاست.
- اولین دوستی که معضوب عضب دوستان ز عقب، بالا، نزدیک و دورهاست.
- حماسی ترین ملتی که همه حماس و همه حماسی هاست.
- آواره ترین آواره هایکه همه لاخانه، یتیم، بیوه و شهید شهداست.
- بشر ترین بشر که بریده شده ز کاروان بشر بری بشر پرست هاست.
- فقیرترین فقیر هایکه همه مالک ایده و آرمانهاست.
- تشنه ترین تشنه هایکه همه سیراب ز آزادی و پیرو آزاده هاست.
- صنعتیترین زمین که مولد آزادی دوستی، استقلال خواهی، قهرمان پروری، قهرمان داری و قهرمانهاست.
-صابر ترین صابرانکه صبر شان پیروز میدان در میدان مبارزه علیه زر، تزویر و زورهاست.
که همه و همه فقط، فقط، فقط و...ها، غزه بوده، غزه است و عزه ای هاست.

9 . 10 . 1387 ه ش، کابل

یکی آب ندارد وخون میدهد، دیگران شراب مینوشد و دست میفشارد

دین اسلام دارای بیشتر از یک میلیارد پیرو از جمع بیش از شش میلیارد نفوس جهان میباشد که از نگاه کثرت بعد از دین مسیحیت دارای بشترین پیرو میباشد اما این جمیعت به این بزرگی دیگر یک تن و یک روح نیست بلکه به سبب پالیسی های دقیق، سنجیده و نفاق زای دشمنان دین و دنیایی شان به ده ها تن و ده ها روح تجزیه شده اند و این ها دیگر پیرو کلام محمد و کلام الله نمیباشد که میگوید " و امرهم شوری بینهم" و به اتحاد دعوت کرده و از نفاق دور میکند بلکه همه پیرو گفته های آمریکا، اروپا و اسرایل میباشد که یک امت را به چند ملت و یک دین را به چند مذهب تجزیه کرده اند که بر علاوه این تقسیمات، اجزای این تن و این روح را به معیار قرار دادن معیارات گوناگون مانند عرب و عجم، شیعه و سنی و یا مصری فلسطنی از کنار هم جدا کرده و در مقابل هم قرار داده اند تا یکی دیگری را از پا در آورد یکی دیگری را مرتد بگوید تا از طریق این مجرا ها، پالیسی های استعماری غرب و اسرایل جامعه عمل بپوشد که این جدایی ها از خویش و پیوستن به بیگانه ها، از این حد ومرز هم گذاشته که بر علاوه اینکه از هم گسیخته اند در مقابل هم صف مردان جنگی کشیده اند.
غرب و اسرایل با گذاشتن  غلام های حلقه به گوش، بیلر نفت در دست  و ابا و قبای دین در تن در راس کشور های اسلام و نهاد های معتبر اسلامی با جاری ساختن خواست های خویش از مجرای این اشخاص که مزین با القاب دینی مانند خادم حرمین شرفین و یا رهبر معنوی مسلمین جهان میباشد، به پالیسی های شوم خویش مشروعیت داده و دهن مسلمانان را با دست خود شان بسته اند که میتوان از کار کرد های که  این عالی جنابان ما   و غلام های حلقه به گوش دیگران در چند روز گذشته انجام داده اند ، نام برد:
روزی که میلیون ها فلسطینی مسکون در نوار غزه به سبب محاصره غذایی اسرایل از یک طرف و مصر از طرف دیگر، آب در کوزه و نان در خوان نداشتند، ملک عبدالله شاه عربستان سعودی و ملقب به خادم حرمین شرفین پیک شراب به سر سلامتی غرب و اسرایل و به سر به نیستی کل مسلمانان جهان اخصا  فلسطینی ها نوار غزه در ضیافت که بعد ازکنفرانس بین المللی صلح میان اعراب و اسرایل در مقعر سازمان ملل متحد در نویارک آمریکا که به خواست عربستان و به پشتیبانی غرب و اسرایل  و به گردانندگی ملل متحد دایر شده بود، به پیک بوش ریس جمهور امریکا کوبیده تا صدای ترنگ ترنگ ناشی از این کوبیدن و کوبیدنها، صدا و آواز های میلیون زن و فرزند که از قحطی در آسمان هفتم جهان طنین انداخته است، تحت تاثر قرار داده تا مبادا این صدا  آواز ها را گوش کدام وجدان زنده  مسکون در جهان بشنود و لب به انتقاد مدعیان دموکراسی و حقوق بشر بگشاید و بداند که، حقوق بشر و دموکراسی جز وسیله برای رسیدن به اهداف غربی ها چیزی دیگر نمیباشد، و از جانب دیگر، سر سپردگان خادم حرمین شرفین به این راز نرسد که خادم حرمین با سر کشیدن پیک شراب، شراب را ننوشید بلکه خون میلیون ها فلسطینی را نوشید.
و در حالیکه در یک گوشه از ضیافت پیک ها سرکشیده میشد در گوشه دیگر آن، شیخ طنطاوی شیخ الازهر و رهبر معنوی حدودا یک میلیار مسلمان جهان، دست شیمون پرس ریس جمهور اسرایل را در دست آنچنان میفشارد که گویا مرید دل و جان باخته، دست پیر خویش را میبوسد، دستی که هر حجره آن از خون ده ها هزار فلسطینی تغذیه کرده است دستی که فرمان قتل و آوارگی میلیون ها فلسطینی را امضا کرده است که مطابق به عرف دیپلوماتیک، فشردن دست پرس توسط رهبر معنوی جهان اسلام در حقیت تبریه  اسرایل از کشتار و آوارگی و بیچارگی چند میلیون فلسطینی در طول و عرض چند ده میباشد.
گذشته از این دو رویداد،مسله دیگر که مجذوب تر، جالب تر و بدبختانه تر است، اتحاد دولت اسلامی مصر با رژیم اسرایل در محاصره غذایی نوار غزه میباشد، روزی که اسرایل به هدف شکستاندن جنبش حماسی حماس و یگانه مدعی استقلال سر زمین های اشغالی مرز های خویش را در روی یک و نیم میلیارد باشنده نوار غزه بست تا یک و نیم میلیار بشر را مجازات نماید و مدعیان حقوق بشر هم با بهانه که این ها بشر نیستند بلکه بشر نما میباشند چون اگر بشر میبودند باید مانند سایر بشر سر غلامی را در دربار غرب و اسرایل خم میکرد، دهن را با تار های ابرشیم بستند، دولت اسلامی مصر هم بنا به خواست دولت اسرایل عمل بالمثل انجام داده و مرز رفحه را که یگانه مرز نوار غزه با یک کشور اسلامی میباشد، مسدود نموده تا مبادا دل نازک یهود های جهان که نازکتر از دل یار میباشد، بشکند. که برعلاوه مسدود کردن مرز رفحه، تونل های زیر زمینی که نوار غزه را به صحرای سینای مصر وصل میکرد و از آن برای انتقال مواد غذایی و دارو برای باشندگان غزه استفاده میشد، انفجار داده و به چشم میلیون مادر و کودک فلسطنی باشنده نوار غزه که چشم در این تونل ها بسته بودند، دود، بارود و خاک پاشیدند و ده ها فلسطینی را هم در این تونل ها به شهادت رساندند. و سکوت مدعیان شعار زنده باد اسلام در مقابل این خیانت های کشور های اسلامی و نهاد های اسلامی و حملات هوایی اسرایل در نوار غزه در این شب و روز ها که باعث کشته شدن صد ها فلسطینی و زخمی شدن هزاران فلسطینی دیگر شده است، رمز دیگر است که ماهیت مدعیان دروغین شعار زنده باد اسلام را هویدا میکند که این سکوت این ها را میتوان این طور تعبیرکرد که  که هم این سکوت کننده گان تا گلو در خون های جاری در نوار غزه غرق است و روزی هم تا فرق غرق خواهند شد که با چند لحظه تفکر در مورد این موارد ، سوالات متعدد در ذهن خلق میشودکه:
چرا خادم حرمین شرفین  شراب نا شرف را سر میکشد در حالیکه نوشیدن شراب در دین اسلام کاملا حرام است؟ چرا رهبر معنوی جهان با فشردن دست ریس جمهور اسرایل، اسرایل را از جنایت اش در حق مردم فلسطین تبریه مینماید؟ چرا دولت اسلامی مصر مطابق به اشاره دست اسرایل رقص غربی مینماید؟ و چرا و چرا مدعیان زنده باد اسلام آنچنان در مقابل این خیانت ها ساکت اند که گویا آب از آب تکان نخورده است؟ که هر کس مطابق ایده و دید خود شاید به این سوالات جواب های مختلف بدهد اما، بنده به عنوان یک جوان مسلمان و بریده از تمام گرایشات ملی و مذهبی به این عقیده است که:
خانواده اهل سعود از زمان در دست گرفتن قدرت حجاز که بعدا نام انرا به عربستان سعودی عوض کرد تا این زمان فقط در اختیا ر غربی ها بوده و امروز هم است، در ابتدا مجری طرح های بریتانیا و فعلا هم از آمریکا، اروپا و اسرایل چون این شاهی از اول مطابق به استراتیژی های استعماری آن زمان بریتانیا تاسیس شد تا سد باشد در مقابل خلافت عثمانی و بعد از کشف چاه های نفت در این منطقه در تحت تسلط کمپنی های آمریکایی و اروپایی قرار گرفت که اکثریت سرمایه داران آنها یهودی ها میباشد و امروز هم مانند الاغی است که جهان اسلام را در پشت انداخته و به هر جهت که غرب لگام انرا جهت بدهد، خود و جهان اسلام را میکشاند و گذشته از این شیخ الازهر به دلیل قدامت و اهمیت جامع الازهم و دانشگاه الازهر از جایگاه مهم در میان جوامع اسلامی برخوردار بوده است اما به دلیل اینکه دولت مصر  یک دولت که عامل طرح های غرب و اسرایل بوده که اعمال این دولت  دراین چند روز گذشته میتواند ثبوت محکم به این ادعا باشد و شیخ الازهر هم یک شخص  انتصابی است و از طرف دولت مصر به این سمت گذاشته میشود و نمیتواند به جز آنچیز را که دولت مصر خواهان است، اجرا نماید پس آرزوی مبنی به اینکه، شیخ الازهر آنچیز را که منافع اسلام ایجاب مینماید باید عمل نماید، آروزی است میان خالی و آروزو مند آن هم شخصی خواهد بود که ناآگاه با مسایل جهان اسلام و دلیل اینکه دولت مصر مرز رفحه در این شرایط بحرانی بر روی فلسطینی ها نوار غزه بسته و یا اگر عریان تر بگویم که در مجازات دستح جمعی باشندگان نوار غزه با اسرایل عهد شراکت بسته است، دلیل است که آفتابی که به گفته بسیار معروف "آفتاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان کرد"و تبلیغات رسانه های غربی هم نمیتواند با تبلیغات خویش مبنی به اینکه دولت مصر در مسله محاصره نوار غزه بی طرف است، خیانت دولت مصر را پنهان کند چون دولت دیکتاتوری حسنی مبارک که در تحت چتر مدعیان دموکراسی و حقوق بشر روز را شب و شب را روز مینماید، بدون اینکه همراه و هم فکر حمایه گران خویش نگردد دیگر راه برای بقای آن باقی نخواهد بود بنا دولت مردان مصر منافع خویش را در گرو غرب گذاشته و منافع جهان اسلام را هم قربانی منافع غرب کرده است.
شاید مشکل ترین جواب، جواب این سوال خواهد بود که چرا مسلمانان جهان از کنار این رویداد ها بدون کدام واکنش میگذرد که گویا هیچ چیزی را نه دیده و نه شنیده و چون در عصر معاصر یگانه راهی خبر رسانی، رسانه ها است که متعسفانه اکثریت رسانه های که در کشور های اسلامی بیننده، شنونده و یا خواننده  دارد و یا نسبت به سایر رسانه ها از نفوس بیشتر برخوردار است، تحت نفوس غرب بوده که یا توسط غرب تاسیس و یا توسط غرب تمویل مالی میشود که بنا به وابستگی نمیتواند آنچیزی را منافع غرب ایجاب ننماید نشر نماید و یا در صورت نشر مسایل که با منافع غرب همخوانی ندارد، کوشش میشود که این مسایل با نوعی نشر شود که غرب را تبریه و تمام تقصیرات را بالای شانه های جانب مقابل آن بیاندازدکه نشر گزارشات از نوار غزه از بعضی رسانه ها در افغانستان، میتواند ثبوت به این مدعا باشد که اکثریت این نشریه به خصوص نشریه های تصویری که از تاثیر بیشتر نسبت به سایر نشریه برخوردار است، طوری واقعات نوار غزه را گزارش میدهد که گویا اسرایل مجبور به دفاع از خویش گردیده و آغاز کنننده جنگ هم حماس میباشد و تلویزون که در سایر اوقات سنگ مبارزه با ارتداد اسلامی را در سینه میکوبد و برنامه های بیا و ببین را تهیه مینماید در این شب ها به عوض اینکه باید گزارشات مفصل ازو اوضاع نوار غزه تهیه نموده وبه دست نشر بگذارد، آهنگ های هندی و فلم های آمریکایی نشر مینماید که باعث شده افکار مردم از حقایق که در نوار غزه جاری است، انحراف کرده و به جای حمایت از مردم مظلوم غزه به تحسین ستاره آمریکایی که در فلم مانند یک ناجی میدرخشند،بپردازد.
پس! اول باید مار های داخل آستین را سر از تن جدا کرد که تا مبادا در روز شمشیر کشی از پشت خنجر بزند و بعدا در میدان جنگ علیه دشمن بیرونی صف مردان جنگی بست و عاشقانه قربانی داد.

مغلوب تلقینات

تو میدانی!
تو میتوانی!
آنرا
که میخواهی
اما
چرا تو ناتوانی؟
چون:

تو تلقینات را بنده ای
تو با همت خویش بیگانه ای
تو شکست ز غالب نخورده ای
تو مغلوب زخود رهیده ای

بیا بنگر ز زمین آسمانرا
آسمان بی ستون بی پایانرا
ایستاده چون کوه عشق فرهاد
میزبان همه قمر و ستارگانرا

من نگویم تو تقلید کن ز آسمان
که آسمانست ز هوای تو در مان
برو به خویش که خویش را بیگانه ای
که خویشت والاترست ز همه چهان

بکش ز کمر خنجر و ز بازو کمن
بزن به آسمان که لرزد در همه تن
نعره بزن به وجدان که خوابست
بگو: همه رفت، تو ماندی و من

پس!
تو
توانایی.

3 . 9 . 87 ه

من و آروزوها

آرزو دارم-  من، فقط یک من باشم
آرزو دارم- تا یک دل در یک تن باشم
آرزو دارم- بپیوندند تن و دل
آرزو دارم- شاهد این پیوند باشم
آرزو دارم-بشکند ز کمر جدایی ها
آرزو دارم-  در این بشکن بشکن باشم
منی منفور که منفورم از آروز ها
آرزو دارم- همبستر آرزو ها در کفن باشم
9 . 9 . 87 ه ش

من و آروزوها

آرزو دارم-  من، فقط یک من باشم
آرزو دارم- تا یک دل در یک تن باشم
آرزو دارم- بپیوندند تن و دل
آرزو دارم- شاهد این پیوند باشم
آرزو دارم-بشکند ز کمر جدایی ها
آرزو دارم-  در این بشکن بشکن باشم
منی منفور که منفورم از آروز ها
آرزو دارم- همبستر آرزو ها در کفن باشم
9 . 9 . 87 ه ش

طبیعت عهد تو

عهد ها بسته شد
عهد ها شکسته شد
باز هم عهد بسته شد
که دیگر عهد ها نشکند
اما
این عهد هم شکست
همه شکست
 حتی
همه شکسته ها شکست

ای کاش!
شکننده بشکند
که دیگر عهد ها نشکند

29 . 8 . 87

تضادها

چی عجیب! عشقی ، یکبار آید و هیچ نرد
چی عجیب! معشوقی، هیچ ناید و همه وقت برد
این جنس ها
یکی آمدو هیج نرفت
دیگری که نامد صدبار برفت
 
اما
آن جنس ها
یک عاشق و دیگر همه دلها

چی عجیب دلی
یک بار دهد
چند بار رود
صد بار دود

چی عجیب عاشق
که فقط نتواند
دلی بدست آرد
یا دلی بدستش آید

یا الله
فقط تو دانی
چرا
این همه تضاد ها

۲۵ . ۸ . ۸۷ ه ش

نه مذهبیم و نه ملت بلکه یک دینیم و یک امت

همه دستان بیا یک دست و دوستان شویم
به فرض عشق امت، امت را قربان شویم
به حق مذهب حق، کدام مذهب شود باطل
به بطلان مذهب باطل، نه ذاهد و نه رهبان شویم
نه این مذهب، نه آن ملت، نه این دفتر نه آن مکتب
بیا یک امت و یک دین و عاشق یزدان شویم
تویی آن شیر مرد که شیران است مریدد
مریدی بشکنیم و شیر شیر پیران شویم
                                         دین مبین اسلام  دارای بیشتر از یک میلیارد پیرو از چمع کل جمیعت کم و بیش (6) میلیاردی کره زمین میباشد که خود در داخل خویش به گروه های متعدد انشعاب داده شده که هر شعبه آنرا مذهب میگوید.
تعدد مذاهب در اسلام که هر کدام بدون شک و تردید خویش را اسلام واقعی و سایرین را انحراف شده گان از مسیر حقیقی اسلام میپندارد، بزرگترین عامل نفاق زا در کنار سایر عوامل نفاق پخش دیگر مانند  ملیت گرایی ، استعمار و... محسوب گردیده و باعث شده اند که دین اسلام را که به گفته شریعتی که برمینای یک ستون که همانا توحید باشد ، استوار است ، به شرک اجتماعی کشاند.
تاسیس حکومت در صدر اسلام بر مبنای داشته های دینی و جمع آوری قبایل و اقوام گوناگون از نقاط مختلف جغرافیای زمین در تحت یک چتر بنام امت اسلامی ، آنچنان یک دولت نیرو مند و نیروزا را از نگاه معنوی و مادی در کره زمین تشکیل داد که قادر شد تا بزرگترین امپراطوران آن زمان که خویش را حاکم و مالک بدون قید وشرط کره زمین میدانستند ، سر به نیست نموده و قبایل بدویی را که  لوگوی بدویت را در کنار چپ پیشانی و بالای چشم خویش به نشان افتخار چسپ زده بودند به متمدین ترین توده بشری آن عصر عوض نماید . اما، انشعاب یک دین به چند مذهب که هرکدام بر مبنای برداشت ها و تحلیل های شخصی یک شخص از اسلام پایه گذاری شده، و قسمت کردن یک امت به چند ملت به اساس هویت ها اجتماعی-فرهنگی شان، باعث شد تا یک ایده به چندین ایده و یک تن به ده ها عضو پارچه پارچه شده و اوقات گرانبهای که باید صرف کشاندن ارزش های اسلامی به آن عده جوامع که تا آن زمان از این ارزش ها محروم بودند، میگردید ، صرف کشیدن شمشیر از غلاف مذهب به هدف اثبات حقانیت خویش و بطلانیت سایرین ضایع گردید.
اوراق تاریخ شهادت میدهد که اختلافات میان مذهبی همیشه یک از عوامل بدبختی مسلمان ها بوده و در طول تاریخ  دشمنان دین اسلام، لباس دوستی یکی از مذاهب را در شانه اهداف شوم خویش آویخته ، پیرویان یک مذهب را علیه مذهب دیگر شورانده تا یخن جانب مقابل برای اثبات حقانیت خویش بدرد و خود با استفاده از این یخن گیری ها ، یخن هردو طرف را  گرفته و به چانب شر آباد که که خود ساخته  ، کشان کشان کش نموده و در این محله بد بختی ها پرتاب و خویش در تپه خیرآباد و بالای کرسی قدرت و عقب میز استعمار که مزین به پیک ها  بلورینی لبریز از خون من و تو است ، این یخن کشی ها را تماشا مینماید و هر کدام من و یا تو که علیه اسلام و در صف دشمن،  سینه را برای دفاع از استعمار سپر کرده ایم و برای تحقق اهداف غرب خون یک دیگر را ریختانده و به جام کارتل های نفتی ریختانده ایم، مستفید از امتیازات خواهیم گشت که که اصلا در خواب شب ذفاف خویش هم ندیده ایم و نه خواهیم دید و دیگر القاب متعدد مانند اسلام واقعی ، میانه رو ، متمدن ، روشنفکر و دانشمند یک از پی دیگرش صف کشیده تا ا توفیق کسب افتخار آویخته شدن در گردن من و یا تو که خود را در راه  آستانه آمد آمد کارتل ها نفتی قربانی کرده ایم ، یابد. که بد بختانه خون بیشتز از (60) لبنانی اعم از شعیه و سنی در آستانه ورود اولولامر جهان یعنی آقای جورج واکربوش از طرف دولت دست نشانده غرب با حزب الله در لبنان به بهانه نشان دادن تعهد خویش، ریختانده شد تا اتحاد دولت فواد سنیوره با غرب و اسرایل بیشر از بیش مستحکم شده و هیچ بند بشری در مورد این اتحاد شک ننماید و اگر بخت یاری نماید و شخصی دیگر در راه خدمت به غرب، تو و یا مرا به عقب نه راند و فقط در پیشا پیش همه قدم بلند نمایم ، به عنوان مرد و یا زن سال که هر سال از طرف مجله تایمز آمریکایی از میان اشخاص مشهور جهان انتخاب میگردد، انتخاب خواهیم گردید  و بعدا حتما  جایزه جایزه صلح نوبل را به عنوان برنده میدان در بالای سر بالا خواهیم برد و در آنطرف جبهه که من و یا تو مجهز به داس و کلنگ که وسابل جنگ اعصار گذشته میباشد ، به هدف دفاع از عدالت علیه ظلمت صف کشیده ایم ، پرده تروریزیم ، افراطی ، بنیاد گرا و یا مدافعان این چهره های خشن تاریخ به چهره عدالت ما توسط رسانه های غربی که واقعا مالکان و حاکمان افکار عامه جهان اند ، کش میگردد تا هر آنچه که گویم به بشر و زن توهین کرده ایم و هر آنچه که کرده ایم ، ظلم کرده ایم.
دشمان دین اسلام بر علاوه که خواستند و توانستند اسلام را به چندین مذهب و ملت تقسیم نماید هر ملت و مذهب را به چندین قسمت دیگر تحت عنوان حماس تروریست ، فتح میانه رو ؛ حزب الله شعیه آله دست ایران ، گروه (14) مارچ تحت رهبری سعد حریری پسر رفیق حریری  دوست عرب ، لبنان و بشر، و القاعده ذرقاویی و صدر ایرانی-شعیی و ...، قسمت نموده اند که بدختانه رسانه های اسلامی هم ، طوطی وار، اصطلاحات رسانه های غربی را که هر اصطلاح  مطابق به بک هدف خاص( رسانه های غربی همیشه میگوید که امروز شعیه های صدری به سنی های  عرافی و یا آمریکایی ها حمله کرده اند و هیچ گاه نمیگوید که عراقی ها به امریکایی ها حمله را کرده اند یا همیشه آزادیخواهان حماس را که برای آزادی فلسطینی ها از زیر ارابه تانگ های اسرایل میرزمند، بنام دهشت افکن ها یاد مینماید و حمله سربازان اسرایل به نوار غزه را هم واکنش به مشک پرانی های حماس میگوید در حالیکه واقیعت  و حقیقت عکس آنها اند) استفاده میشود، تفلید نموده  و سفیدی را که (بی بی سی و یا سی سی ان) سیاه میگوید این ها سیاه تیره تر میگویند.
 در حقیقت مسله، همه مذاهب یک دین و همه ملت های اسلامی یک امت اسلام بوده و است و استفاده نام های مذاهب قبل از و یا بعد از اسم پیروان یک مذهب به جر انداختن سنگ نفاق به جامعه اسلامی چیزی دیگری نبوده و نیست.
پس ،با درک واقعی اسلام همه ما و یا من تو نه مذهبیم و ملت بلکه یک دینیم و یک امت.

گویا فلسطینی ها بشر نیستند!

رژیم صهیونیستی با توپ و تفنگ از زمین و هوا توده از جامعه بشری را در جغرافیای نوار غزه که از جمع فقیرترین ، مظلومترین و مزدحمترین جغرافیای جهان است ، تحت آماج آتش  سلاح های آتش زای که از جمع مدرن ترین سلاح های روز حساب میگردد، قرار داده و بانیان حقوق بشر که هر از گاهی برای دفاع از منافع شان گلو را تا به ناف در سر دادن شعار های دفاع از حقوق بشر پاره مینماید آنچنان (9)سوراخ خویش را دوخته است که گویا این توده از جامعه بشری که به آنها فلسطینی میگوید ازقافله بشری منفی شده اند و لهذا دارای هیچ نوع حقوق  مندرج در قاموس حقوق بشری که این عالی جنابان تدوین کرده اند ،نمیباشند.
جغرافیای که امروز به آن فلسطین میگویند از قدامت تاریخی چند هزار ساله برخوردار است که در طول تاریخ  زادگاه پیامبران آسمانی و نقطه وصل تمدن ها گوناگون از سه قاره جهان بوده و است و از نگاهی اقتصادی و استراتیزیک ، قبل از کشف راه های دریای یگانه راه وصل مردم سه قاره آسیا ، آفریقا و اروپا بوده است و باز هم بعد از کشف راه های دریای به خصوص بعد از حفر کانال سویز در مصر و کشف چاه های نفت در حاشیه خلیج فارس مهمترین و استراتیزیک ترین نقطه جغرافیای جهان محسوب میگردد اما رژیم صهیونیستی که امروز در این نقطه از جهان تشکیل دولت داده است رژیم است که در بالای سرزمین های اشغال شده با زور توپ وتفنگ ایجاد شده و از نگاه دینی منصوب به تمام یهودیان جهان بوده و است  و هر یهودی از هر نقطه از جهان که بیخواهد میتواند پاسپورت شهروندی این دولت غاصب را به دست آورد که این امتیاز بیحد و حصر از مظلومیت این قوم در طول تاریخ  که خود این عالی جنابان درج تاریخ افسانوی خود کرده است ،نشئت میکند که این مظلومیت نه به آن پیمانه عریض و طویل است که این ها آنرا در گوشه گوشه جهان کشان کشان کش مینمایند و نه هم با آن پیمانه افسانه است که بعضی از وجود آن انکار مینماید.
اما به بنا به عقیده سرزمین موعود، یهودیان جهان که معتقد هستند. یهود یان بعد از اخراج از سرزمین اصلی شان که همانا فلسطین باشد روزی دوباره به آن عودت خواهد کردند و تشکیل دولت مطابق به خواست های خویش خواهد دادند که تشکیل دولت فعلی اسرائیل برای یهودیان، تحقق این عقیده میباشد اما اینکه اینها چیطور توانستند  به این عقیده افسانوی خود جنبه عملی بدهد تحلیل های گوناگون از زوایای گوناگون موجود است اما بدون شک تحلیل که بر مبنای ارزش های  رنسانس اروپایی(دموکراسی،پلورالیزیم دینی ،فردگرایی ،انقلاب صنعتی و...) استوار است از همه تحلیل ها تحلیل  مستند تر جلوه میکند  واین فتنه زایان جهان توانستند با استفاده از این ارزش ها ،خویش را که روزی محکومترین قوم جهان بود به حاکمترین قوم جهان عوض نمایند و با رقص انگشتان سرمایه خود، جهان را رقص بدهند.
اما بعد از اینکه انقلاب صنعتی  از بطن رنسانس اروپایی زایده شد و کشور های صنعتی برای ارضاع غرایض صنایع خود دست به لجام استعمار، برای تهیه مواد اولیه و بازار فروش برای فروش کالا های صنعتی خود،زدند. کشور های عقب مانده که از قافله صنعت عقب مانده بودند ، برای تهیه این مواد و بازار فروش برای کالا های صنعتی ،جغرافیای مناسب محسوب میگردیدند مورد توجه قدرت های استعماری قرارگرفته و برای رسیدن به این کشور ها و حفظ آنها سیاسیت های گوناگون را طرح کردند که تشکیل گروهی از بومیان و یا  ورود خارجیان در یک کشور برای حفظ منافع استعماری به حیث ستون پنجم یکی از سیاسیت های استعماری کشور های صنعتی بوده واست که ورود یهودیان در فلسطین توسط انگلیس برای حفظ منافع اش جز از جمع این سیاست میباشد. ضعف روز افزون امپراطوری عثمانی که مناطق عرب نشین جز از اراضی شان محسوب میگردید،فرصت را برای استعمارگران مساعد کرد تا با دست باز در اراضی این امپراطوری که لقب مریض اروپا را به خود گرفته بود ،بازی نماید و بعد از جنگ جهانی و سربه نیست شدن امپراطوری عثمانی این دست باز به دست حاکم عوض گردد تا پالیسی های شوم خود را حاکمانه تطبیق نمایند .
بعد از اینکه امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول در اتحاد با آلمان شکست خورد و تمام سرزمین های تحت تسلط اش به شمول جغرافیای که امروز دولت صهیونیستی سر برافراشته است ،در میان فاتحان جنگ مانند انگلیس ،فرانسه ایتالیا و... تقسیم گردرد و این جغرافیا در ظاهرمطابق به نظام قیمومیت جامعه ملل  در تحت قیمومیت فاتحان جنگ قرارگرفت اما  در باطن جز از امپراطوری شان گردید.
انگلیس ها به خاطر ایجاد یک ستون پنجم مستحکم تا بتواند در آینده حافظ منافع شان باشد ،طرح ایجاد دولت صهیونیستی را ریختن و با کمک های مادی و معنوی کوشیدند تا این دولت به پا ایستاده شود که این طرح با مخالفت های شدید فلسطینی ها که بومیان اصلی این سرزمین بودند و هستند  مواجه شد اما بدبختانه این مقاومت با آتش توپ و تفنگ خاکستر گردید، که کشتارپیر وجوان ،زن ومردفلسطینی در نوار غزه توسط آتش افروز های اسرائیل  در در این روز ها نمونه کوچک از تاریخ، این تاریخ خونی میباشد.اما سکوت بانیان حقوق بشر به شمول برده های باستانی شان که همانا شیوخ خلیج فارس باشند ،پدیده مبهم است که در دل هر فردی که واقعا از این کشتار ها رنج میبرد ،به پا خواسته است. که این سکوت بی معنی و با معنی هدف اصلی نگارش این مقاله میباشد.
که این سکوت ده ها سوال در اذهان مردم ایجاد مینماید که ، آیا این عالی جنابان واقعا بانی این ارزش ها هستند؟ آیا واقعا این ارزش ها به معنی واقعی آن مطرح است ؟ آیا حقوق بشر که اینها برای آن داد میزند برای تمام بشر است ؟ یا این ارزش ها  برای آنعده از جامعه بشری است که فقط اینها آنرا بشر حساب مینماید؟ آیا فلسطینی ها که مانند گندم توسط توپ وتفنگ اسرائیل از کمر میشکند ،بشر نیستند ؟ اگر این ها بشر هستند چرا این عالی جناب ها که در پیشانی خود لوگوی مدافع حقوق بشر را چسپ زده اند ،سکوت اختیار کرده است ؟ و...؟ که هر فرد میتواند مطابق به قدرت ذهنی خود جواب بدهد .
            اما بنده به حیث یک انسان معتقد هستم که دموکراسی ، حقوق بشر ، آزادی و ده ها شعار های که هرازگاهی از بلندگو های رسانه های غربی به گوش های مردم ریخته میشود به معنی واقعی شان ، اصطلاحات مقدس است که پیامبر پیام های خوشبختی ،رفاه اجتماعی ،عدالت ،برابری و ده ها پیام دیگر بوده و است اما مشروط به اینکه این اصطلاحات مانند امروز وسیله برای بانیان اش به حیث حامل و عامل شان به اهداف شوم غارتگری شان نباشد بلکه به معنی واقعی اش عملی گردند. بدبختانه مفسران و مالکان این اصطلاحات، گروهی در جهان است که لجام جهان را  در دست گرفته و به هر مسیر که منافع شان بیخواهد ،شلاق میزند و معنی واقعی آنها به باد فراموشیی که از سرعت منافع این ها به  وجود آمده است ،سپرده شده.
           دموکراسی که از یونان باستان برای جامعه امروزی میراث مانده است دارای تفسیرات گوناگون از زاوایای گوناگون و توسط اشخاص گوناگون میباشد اما مشهور ترین تفسیر از دموکراسی ،که امروز در بالای زبان اکثریت افغان ها است همانا تفسیر ابراهم لینکلن رئیس جمهور ایلات متحده آمریکا در زمان جنگ داخلی ایالات متحده است .ابراهم لنکلن میگوید :"دموکراسی عبارت است از حکومت مردم برای مردم و توسط مردم"که هر از گاهی بعضی ازسردمداران دموکراسی با استفاده از این مفهوم ،تفسیرات خود را از دموکراسی در قالب های گوناگون ارایه داده اند که  انتخابات برای گزینیش نمایندگان مردم در پارلمان در سیستیم پارلمانی و انتخاب نمایندگان در پارلمان و رئیس جمهور برای پست ریاست جمهوری در نظام ریاستی یکی از اصل های  مهم و اساسی دموکراسی میباشد اما این اصل بسا اوقات  قربانی منافع سردمداران این ارزش ها گردیده است، که سرنگونی حکومت های منتخب مردم از آمریکا تا به آسیا مانند حکومت منتخب  سوکارنو دومین رئیس جمهور اندونیزیا به دلیل تهدید خروج اندونیزیا از سازمان  ملل متحد در سال (1965)، دولت داکتر آلنده در شیلی بنا به گرایشات چپی آلنده در سال (1973) و حکومت حماس در فلسطین به دلیل حس آزادیخواهی فلسطینیان ،مستند های مستحکم است برای اثبات این ادعا ، دموکراسی که  امروز رسانه های غربی آموزش و پرورش میدهند عبارت است از: (دموکراسی یعنی منافع اروپایی ها و آمریکایی ها) نه حکومت مردم برای مردم توسط مردم.

          اصطلاح حقوق بشر که در پهلوی اصطلاحات دیگر مانند دموکراسی ، آزادی در قاموس استعماری استعمارگران غربی به حیث یک وسیله برای رسیدن به اهداف استعماری ،نبشته شده است نتوانسته است سرنوشت بهتر تر از دموکراسی داشته باشد و همیشه این حقوق مختص به آن قشر از جامعه بشری است که مطابق به منافع آمریکایی ها و اروپایی ها مستحق این حقوق میباشند اما اقشار دیگری از جامعه بشری مانند فلسطینی ها که نتوانسته و یا نخواسته حقوق بشری خویش را با حقوق استعماری استعمار گران وفق بدهد ،مستحق این حقوق نیست  ونخواهد بودند. ویکی از شعار های بسیار خنده آور این عالی جنابان برای بهانه ورود به افغانستان سر میدهندهمانا دفاع از حقوق بشری مردم افغانستان است توسط رژیم طالبان نقض گردیده بود که این بیشتر گرده های افراد که میتواند اعمال این عالی جنابان را تفسیر نماید، به در می آورد و این نشان میدهد که افغان ها قبل از (11)سپتمبر سال (2001)میلادی بشر نبودند و تمام جنایات بشری طالبان ،جنگ سالاران و کمونیست ها مانند قتل عام های افشار کابل ، بامیان مزارشریف ،نقض حقوق بشر محسوب نمیگردید چون این جنایات علیه آنعده از مردم میشد که آنها قبل از حادثه (11)سپتمبر از کاروان بشری که ا آمریکایی ها و اروپایی ها تشکیل داده است ،استثنا بوده است  اما اینها زمانی بشر شدند که منافع آمریکا و اروپایی ها آنرا به حیث بشر به رسمیت شناختند.
       اما قتل و تجاوز بالای  فلسطینی مانند کشتار گوسفندان در مراسم حج و سکوت نهاد های حقوق بشر مانند دیده بان حقوق بشر و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد که هرازگاهی برای زندانی شدن یک محصل در ایران غوغا بر پا مینماید ، ازاهداف آمریکایی ها و اروپایی ها را  برای ایجاد این نهاد ها به حیث آله فشار بالای کشور ها خاطی از اوامر شان ، پرده برمیدارد و نشان میدهد که استعمار نوین در اباوقبای جدید وارد میدان جهان گردیده است و برای هر فرد واجب است تا وطن خود را  مانند ناموس خود از زیر تیغ دولبه این تیغ دار نجات بدهد.
 پیشتیبانی اعراب (منفی سوریه) از حمله اسرائیل به لبنان که موجد جنگ (34) روزه اسرائیل و حزب الله و کشته شدن صدها عرب لبنانی گردید ، خوشنودی مرعی و نامرعی اعراب به استثنا سوریه از شهادت عماد مقنیه و سکوت این اعراب در مقابل حملات اسرائیل در نوار غزه که کشتار گاه از از کشته شده گان فلسطینی ایجاد کرده است ،بیان کننده این است که آیا این شیوخ که بالای چاه های نفت خوابیده است ، متحد آمریکا و اروپا است یا برده آمریکا و اروپا که امید دارم دوستان در اول کار میان متحد وبرده فرق قایل گردد و بعدا قضاوت نمایند که این چهره های نفرین شده جهان آزادی خواهان ،چیست؟،که بدون شک اگر این قضاوت را به بنده بدهد این شیوخ را در عمق جهان برده داری قرار داده و آنچنان مدال بردهگی را در کردن اینها آویزان نمایم که هیچ برده در طول وعرض تاریخ مستحق چنین مدال بردهگی نشده باشد.

امید وار هستم که روزی دموکراسی ،حقوق بشر ،آزادی و...به شکل واقعی و به معنی واقعی آن تطبیق گردد و این اصطلاحات مقدس(البته مراد معنای واقعی آنها است نه این تفسیر که امروز دیده بان حقوق بشر و شورای حقوق بشر ساز مان ملل متحد  از آن به حیث نطاق آمریکایی ها واروپایی ها مینماید) از زیر یوغ سرمایه داری بیرون شده و همه بشر باشد و همه مستحق این ارزش ها  صرف نظر از یهود بودن و مسلمان بودن ، گردد. و فلسطینی های که از قافله بشری این سردمدادارن حقوق بشر منفی شده دوباره جمع گردد

استفاده سو از احساسات پاک

تو چون یک مشت آهن شو ســـــــــــپس باقوت و بازو
دماغ دشمن مغرور مردم خوار را بشـــــــــــــــــــــکن
هزاره کیست پشتون کیست تاجیک چیست ازبک چیست
اساس فرقه سازی های استعمار را بشـــــــــــــــــــــــکن
(خلیل الله خلیلی)
افغانستان کشوری کثیر القوم است که در آن بیش از چند قوم زندگی مینمایند و هیچ قوم دارای نفوس که بیش از (50%)جمیعت افغانستان را تشکیل بدهد ، نمیباشد اما بعضی از اقوام  مطابق به آمار های که از جانب دولت  های افغانستان ، کشور های خارجی و سازمان های بین المللی ارایه شده است و این آمار ها هم که عاری از تعرضات سیاسی نمیباشد ، دارای  جمیعت بیشتر و بعضی از جمیعت کمتر برخوردار است که مطابق به این آمار ها از نگاه کثرت جمیعت  پشتون ها در ردیف اول تاجیک ها در ردیف دوم  هزاره ها در ردیف سوم ترک تباران در ردیف چهارم و باقی اقوام هم ردیف های بعدی را صاحب شده اند.
نظام افغانستان از بدو تاسیس تا به عصر حاضر نظام قبیلوی بوده و در نظام های قبیلوی قوم یا قبیله که از کثرت نفوس بیشتربرخوردار است مالک و حاکم عام و تام دولت میباشد و نظام افغانستان که بدبختانه از این قافله استثنا نیست هم مثل دیگر نظام های قبیلوی اداره میشود که پشتون های افغانستان به دلیل کثرت نفوس نسبت به دیگر اقوام ، مالک و حاکم نظام افغانستان بوده و است.و دیگر اقوام بیشتر نقش حاشیوی داشته و زمانی یک شخص از اقوامی که در حاشیه رفته یا  رانده شده اند، حاکم یک پست میگردد که یا شخصی از قوم حاکم دارای چنین استعداد نبوده تا این پست را صاحب شود مانند فیض محمد کاتب در دولت های عبد الرحمن ، حبیب الله خان و امان الله خان و یا بنا به فشار های داخلی در یک پست مقرر گردیده است مانند نظام فعلی افغانستان که  بنا عیان بودن ترکیب نظام فعلی   ضرورت به بیان ندارد.
در جغرافیای سیاسی کثیرالقومی که با نظام قبیلوی اداره میشود ، ایجاد هویت ملی در قدم اول و تشکیل وحدت ملی در قدم دوم کاری بس دشواری است که بدون از خود گذری اقوامی که در ردیف اول و  چندم قرار دارند میسر نخواهد بود به همین دلیل هویت ملی و وحدت ملی فعلی ما که با ریختن بحر های خون و عرق به شکل نیمه جان ، جان گرفته است تا هنوز به شکل باید و شاید اش در قلب های شاه و گدا ریشه نرانده است و هر ازگاهی امکان فروریختن آن موجود است که دشمان این خاک و بوم  با استفاده از این ضعف  و راه اندازی راهبرد های گوناگون در قالب های مختلف میخواهند با تیشه خودی این ملت در ریشه این ملت بزنند.تا این سد متزلزل را از مسیر اهداف شوم خویش برداشته تا با دست باز اهداف شان را برآورده نمایند.که یکی از این راهبرد های بسیار خطر ناک، ایجاد ستون های پنجم با چسپ زدن  لوگوی مدافع یک قوم یا قبیله  در پیشانی این ستون ها در  داخل کشوری ما میباشد که این خائنین ملی و خادمین خارجی با راه اندازی توطۀ های گوناگون در قالب های متفاوت مانند نشر مقاله های کاذب در رسانه ها میباشد ، میخواهند آب را گل (گیل) آلود نموده بعدا ماهی اهداف شان را در جال انداخته و با استفاده سوۀ از احساسات پاک توده های جامعه که اکثریت به کل شان از نعمت سواد محروم اند به اهداف شوم باداران شان برسند که نشر مقاله های از عاریف ذره بین تحت عنوان  جنگ اقتدار بر علیه اراده بر سر مقایسه هرات با  فلسطین و غیره ، که هرات را به فلسطین و هزاره ها را به یهود ها تشبیه کرده است جنگ فکری است که دشمنان این وطن برای نابود کردن وحدت ملی متزلزل افغان ها توسط برده های شان به جامعه مطبوعاتی افغانستان پرتاب کرده تا افکار عامه را از واقیعات انحراف داده و به  این مسایل بکشاند و این پروپاگند ها خاری است از خارستان توطۀ های دشمنان این وطن.
که میخواهم به چند خاری از این خارستان بیپردازیم.که اشخاص نفاق افگن مانند جناب ذره بین از آنها حاصل گرفته و برای باداران خارجی شان ایمیل مینماید

1)آقای عاریف ذره بین مدعی است که هزاره های افغانستان باشندگان اصلی افغانستان نبوده بلکه باقی مانده های لشکر هزار نفری  چنگیز خان است که این تحلیل بر معیار قرابت تلفظ واژه هزاره با واژه هزار میباشد که معیار تحلیل ذره بین صاحب نشا ن دهنده  عمق تحلیل آن میباشد که این تحلیل به جز از کفران علمی هیچ چیز دیگر نمیتواند باشد و اگر به این عالی جنابان مجوزعلمی برای تحلیل و یا تفسیر بدهد ، خواهند گفتن که اصطلاح خرد(عقل) از نگاه تلفظ با اصطلاح خر (مرکب) قرابت داشته  لهذا اصطلاح خرد از اصطلاح خر نشئت کرده است پس خردمند به معنی خرمند (خرکار) میباشد و اصطلاح تاجیک از نگاه تلفظ با  اصطلاح تایتانیک قرابت داشته پس واژه تاجیک از واژه تایتانیک نشئت کرده است که به معیاراین ادعای ذره بین گونه، تاجیکان باقی مانده های سرنیشنان کشتی تایتانیک هستند که توانستند از حادثه کشتی تایتانیک جان سالم بدر برند. و یا اگر این تحلیل جناب ذره بین که به معیار قرابت تلفظ اصطلاحات استوار است ،درست قبول نمایم و ضیعت جغرافیای مناطق مرکز ی افغانستان که اکثریت به کل ساکنین  آنرا هزاره ها تشکیل میدهند این ادعا را  که هزاره ها  جز از لشکر چنگیز بودند ، غلط ثابت میناید ، چون وضیعت جغرافیای مناطق مرکزی افغانستان به آن پیمانه ناگوار است که به جز از هزاره های افغانستان که برای نجات از ظلم های حکام مستبد افغانستان در آن محلات سکونت اختیار کرده اند ، هیچ بند شر نمیتواند در آن جغرافیا شب را روز و روز را شب نماید و  اقتصاد این منطقه که  کاملا زراعتی بوده و است و زارعان آن  از چهار فصل سال  سه فصل آن را در جو زمستانی زندگی مینماید  و فقط قادر هستند که یک فصل از چهار  فصل سال را   زرع کرده و حاصلات زراعتی  را بدست آورند.در حالیکه هزاره ها یا به تعبیر ذره بین صاحب باقی مانده های لشکر هزار نفری چنگیز خان میتوانستند در سایر مناطق افغانستان مانند شرق و جنوب که از وضیعت جغرافیای بهتر تر نسبت به مناطق مرکز ی برخوردارند و کاملا در تصرف لشکر چنگیز خان مانند مناطق مرکزی آمده بودند ، سکونت اختیار نمایند و این نشان میدهد که هزاره باشندگان بومی این جغرافیا بوده و است نه باقی مانده های لشکر چنگیز خان.
2)آقای ذره بین در بخش دیگر مقاله خود که محتوای اصلی مقاله جناب شان میباشد . مدعی است که سید حسین انوری والی هزاره هرات مجری اصلی راهبرد ایرانی ها در جاگیزینی هزاره ها  در هرات میباشد  در حالیکه سید حسین انوری هزاره نبوده ونیست و همان طور که از نام شان هویدا است جناب شان سید میباشد نه هزاره و کار نامه های سیاسی آقای انوری به خصوص پیشتیبانی عام وتام آقای انوری به شمول سید مصطفی کاظمی ، محسنی ، علی جاوید، اکبری  و...از حملات مسعود و سیاف بالای غرب کابل که اکثریت باشندگان آنرا هزاره تشکیل میدهند در خلال جنگ های )1992-1996) و دست داشتن اشخاص فوق الذکر در قتل عام هزاره های افشار توسط نیرو های سیاف و مسعود ، بیان کننده این است که آقای انوری والی فعلی هرات قرابت سیاسی ونژادی به تاجیک های افغانستان داشته و دارند نه با هزاره های  افغانستان و کار نامه های سیاسی انوری  صاحب بیان میکند که جناب شان بدون رضایت اسماعیل خان امیر قبلی و فعلی هرات که هردو اعضای رسمی و یا غیر رسمی جمیعت اسلامی افغانستان میباشد،مقرر نشده و بدون پیشتیبانی اسماعیل خان و بعضی از متنفذین هرات به وظیفه اش ادامه داده نمیتواند.و تبعیضات ایرانی در مقابل مهاجرین هزاره به دلایل نژادی ، اخراج مهاجرین هزاره ها از ایران در فصل زمستان سال جاری ، پیشتیبانی ایرانی ها از نیروهای مسعود در جنگ های داخلی کابل در مقابل نیرو های حزب وحدت تحت رهبری مزاری که تنها مدافع هزاره ها بودند ، سرمایه گذاری های بی حد وحصر ایرانی ها در غرب افغانستان که اکثریت ساکنین آنرا تاجیک ها و پشتون ها تشکیل میدهد نه هزاره و آباد نه کردن یک مکتب در هزاره جات ،گویای این است که ،کی در افغانستان دوست های ایران و کی در افغانستان دشمن های ایران میباشد.
3)عاریف ذره بین یا به اصطلاح یکی از دوست ها جاهل خیره بین میگوید "چرا هزاره در سایر مناطق افغانستان مانند جنوب وشرق که هم مرز با پاکستانی ها است ،سکونت اختیار نمینماید و فقط میخواهد در هرات که هم مرز ایران است ساکن شوند و جناب شان دلیل این را هم این طور تحلیل مینماید که دلیل سکونت هزاره در هرات  این  است که اگر هزار ها در هرات مستقر شوند ،ایرانی ها میتواند با دست باز در امور داخلی افغانستان و با استفاده از هزاره ها بازی نماید که این تحلیل ذره بین صاحب اهانت آفتابی و غیر مستقیم به تاجیک ها  و پشتون ها میباشد چون مطابق به این تحلیل جناب شان این طور مسایل افغانستان را بیان مینماید که کشور همسایه زمانی میتواند در داخل کشور ما با دست باز اعمال استراتیزی نماید که قومی هم مرز آن در داخل افغانستان باشد و آن قوم فقط بازیچه در دست کشور همسایه باشد که این تحلیل استعاره است به اینکه، دلیل نفوذ ایرانی ها و پاکستانی ها در افغانستان ریشه در هم مرز بودن تاجیک ها با ایرانی ها در غرب کشور و هم مرز بودن پشتون ها با پاکستانی ها در شرق و جنوب کشور دارد و این اقوام آله دست ایرانی ها و پاکستانی ها گردیده . ایرانی ها و پاکستانی ها با استفاده از  این اقوام اعمال استراتیزی در داخل افغانستان مینمایند. در حالیکه حس وطن دوستی پشتون ها و تاجیک های افغانستان دوست در جهت متضاد تحلیل ذره بین صاحب قرار دارد
4)آقای عاریف ذره بین در جواب به جوابی هفته نامه مشارکت برای  اراده داده شده بود ،ادعا میکند که مسئولین هفته نامه مشارکت به عوض جواب کتبی، کارتون  سر انسان با چکش و میخ های بیست انچ را ترسیم میکرد که دیگر هیچ فرد جرئت نقد اعمال هزاره ها را نمیکرد .که این جواب نفاق زای ذره بین صاحب بیان کننده این است که جناب شان تمام تحلیلات خویش را مطابق به معیار تحلیلات رسانه های خارجی که عاری از اهداف استعمار گرانه نمیباشد ،ارایه مینماید که معیار تحلیل شان نشان دهنده عمق تحلیل شان میباشد وعمق تحلیل شان هم همانا تخم های نفاق زای ملی خارجی ها است که این تخم ها تحت عناوین کوبیدن میخ های بیست انچ توسط فلان قوم به سر فلان قوم ،رقصاندن مرده فلان قوم توسط فلان قوم و...،  را توسط رسانه های خود در اذهان پوچ اشخاص مانند ذره بین زرع کرده و امروز حاصلات آنرا میگیرند. 


   آقای عاریف ذره بین به این امیدی این توطۀ ها را راه اندازی کرده است تا با استفاده سوۀ از احساسات ساکنین غرب کشور تاریخ های ویرانی های افغانستان را تکرار نمایدچون این اشخاص با استفاده از خانه ویرانی افغانستان آنچنان تغیر سرنوشت کردن که زندگی قبل شان با زندگی امروز شان مانند سیاه و سفید متفاوت است که قبلا دال نداشتن تا دال بازی نماید حالا  میلایرد شدند و خر لنگ شان به لاندکروزیر که بیل گیتس ثروت مند تریم مرد جهان پا را در داخل آن نگذاشته است ،عوض شده است ،قبلا برای رفتن به پاکستان ساعت ها برای اخذ ویزه در پشت دری سفارت پاکستان ، خواب های مرغی میزد و امروز یدون ویزه، افسران آی اس آی از محل اقامتش تا به لاهور واسلام آباد جناب شان را مشایعت مینماید .
اما من به حیث یک افغان معتقد هستم که دیگر فرزندان رشید این وطن به هیچ دشمن و یا برده دشمنان این خاک و بوم مقدس اجازه نخواهد داد که با استفاده سوۀ از احساسات پاک مردمان این وطن آب به تاک های خود بریزد و تاریخ ویرانی افغانستان و آوارگی افغان ها ها را تکرار نماید.

به امید روزی که همه افغان ها صرف نظر از هویت قومی و مذهبی و فقط به حیث یک افغان زندگی نماید .و آنچنان اقوام افغانستان به صورت قانونی خلط بیخورند که دیگر شرق و جنوب مختص به پشتون ها ،غرب و شمال-شرق به تاجیک ها ، شمال به ازبک ها ،نورستان به نورستانی ها ،مناطق مرکزی به هزاره ها نبوده بلکه هر نقطه افغانستان مربوط به هر افغان باشد.و همه مطابق به شعر استاد خلیلی که در نخست مقاله نبشته شده است یک مشت آهنی شده دماغ هر متجاوز و یا برده های داخلی شان را شکسته و بگویم که دیگر هزاره ،پشتون ،تاجیک و ازبک هیچ نیست بلکه افغان هر چیز است تا اساس فرقه سازی های استعمار گران و برده های شان بشکند.

نوت: هر چند نبشتن این مقاله در این زمان شاید پاسخ دیر هنگام به آقای عاریف ذره بین باشد اما همه ما به حیث افغان مکلف هستیم تا در هر زمان و مکان از وحدت ملی خود دفاع نمایم